جدول جو
جدول جو

معنی کرمناک شدن - جستجوی لغت در جدول جو

کرمناک شدن
(رَ / رِ بَ تَ)
اداده. دود. تدوید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ زَ دَ)
شرمنده شدن. خجل گشتن. (یادداشت مؤلف) :
از جمال تو وقت جان ستدن
ملک الموت شرمناک شده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ هََ نِ شَ تَ)
تغضﱡب، عصبانی شدن. غضبناک شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
اندوهگین شدن. غمگین شدن. غم و اندوه داشتن:
چو ویسه چنان دید غمناک شد
دلش گفتی از غم بدو چاک شد.
فردوسی.
گفت: این حدیث بر ایشان پدید نباید کرد که غمناک شوند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 140). البته نخواهم که شفاعت کنی که بهیچ حال قبول نکنم و غمناک شوی. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 163). محمودیان این حدیثها بشنودند سخت غمناک شدند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 235).
ازین آگهی نزد ضحاک شد
ز بس مهر مهراج غمناک شد.
اسدی (گرشاسب نامه).
و پیوسته بسبب عدلی که داشت بشادمانی زیست یک روز غمناک نشد. (قصص الانبیاء ص 37). آنها که مسلمان بودند غمناک شدند. (قصص الانبیاء ص 134). گفت دل خوش دار و از آنچه مردمان میگویندغمناک مشو. (قصص الانبیاء ص 234). و چون خبر قتل او به کیخسرو رسید غمناک شد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 44). و علی از خبر مالک اشتر عظیم غمناک شد. (مجمل التواریخ و القصص).
خوی فلک بین که چه ناپاک شد
طبع جهان بین که چه غمناک شد.
خاقانی.
این گفت و فتاد بر سر خاک
نظاره کنان شدند غمناک.
نظامی.
و رجوع به غمناک گردیدن و غمناک گشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غمناک شدن
تصویر غمناک شدن
اندوهگین شدن غمگین گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بانشاط شدن، شادمان گشتن، خوش حال شدن، شادی آفرین شدن، نشاطافزا شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد